جدول جو
جدول جو

معنی هست بود - جستجوی لغت در جدول جو

هست بود
(هََ)
جمعبندی. (ناظم الاطباء).
- هست بود کردن، جمعبندی کردن. (ناظم الاطباء).
رجوع به هست وبود شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست بوس
تصویر دست بوس
کسی که دست دیگری را ببوسد، دست بوسی، برای مثال به عزم دست بوسش قاف تا قاف / کمر بسته کله داران اطراف (نظامی۲ - ۲۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
(دِ خوَش / خُش کُ)
هسبند. رجوع به هسبند شود
لغت نامه دهخدا
(بَ بَ)
دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار که در 108هزارگزی شمال باختر لار در دامنۀ شمالی کوه فلات ونک قرار دارد. هوایش گرم با 104تن سکنه. آبش از چاه. محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری صنایع دستی اهالی قالی بافی و ییلاق طوایف ترک است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
لغت نامه دهخدا
(هََ تُ)
حاصل. محصول. حاصل امساله نسبت به محصول سالهای پیشین. (ناظم الاطباء) ، جمعبندی. (ناظم الاطباء).
- هست وبود کردن. رجوع به هست بود و هست وبود کردن شود
لغت نامه دهخدا
به هندی لوف است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(هََ تِ اَوْ وَ)
آن جوهر بود که وحدت بدو متحد شد، و آن عقل کلی است که او را فیلسوف ’عقل فعال’ خواند، وآغاز هستی ها اوست. (جامعالحکمتین ناصرخسرو ص 148)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
گیاهی است از ردۀ گندم سیاه از تیره توشک ها که خزنده است و به عنوان مدربه کار میرود. (از گیاه شناسی گل گلاب ص 273) ، نیز کنایت از دنیا و هفت اقلیم است:
ز خود بگذر که با این چارپیوند
نشاید رست از این هفت آهنین بند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هفت آب. نام قدیم پنجاب است. (از مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی تألیف معین ص 25) :
بکن شادم از شادی این سرود
مگر بگذرم زآب این هفت رود.
نظامی.
چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضۀ هفت رود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از هست وبود
تصویر هست وبود
یا هست وبودبه معامله کردن، اکتفابچیزهای موجودکردن: (آن کس که هست وبودنبیندزیان چه سود مانابودمعامله اوبه هست وبود) (شفیع اثر. آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
نای (نی) هفت بند. نیی که دارای هفت بند باشد که آوازآن رساتراز دیگر نی هاست. گیاهی ازتیره ترشک هاکه علفی ویک ساله است. برخی گونه های آن دارای ساقه بالارونده میباشند برگهایش متناوب وگلهایش کوچک وصورتی ومنفردند. این گیاه بحالت وحشی دراکثر مزارع وراضی بایرواماکن مساعداغلب نقاط زمین منجمله ایران میروید گیاهی است که خاصیت ضداسهال واسهال خونی داردو قابض است. دراستعمال خارجی جهت مداوای زخمها ازکوبیده برگهایش شبط الغول علف هفت بند عصی الراعی ضدپیوند سرخ مرز سرخ مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست بند
تصویر دست بند
((~. بَ))
النگو، آلتی فلزی که بر دست مجرمان و متهمان زنند، نوعی رقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم بود
تصویر هم بود
جامعه، انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره
چیزی مازاد در معامله دادن، نزول دادن، اضافه بار
فرهنگ گویش مازندرانی